هوش مصنوعی:
این شعر از صائب تبریزی بیانگر مفاهیمی مانند عشق، رنج، انتظار، و حیرت در برابر هستی است. شاعر از تصاویر طبیعت مانند دریا، سیلاب، و کوه استفاده میکند تا احساسات عمیق انسانی را به تصویر بکشد. همچنین، مضامینی مانند عرفان، جستجوی معنوی، و نگرانی از آینده در آن دیده میشود.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مضامین آن مانند رنج و جستجوی معنوی ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
غزل شمارهٔ ۴۹۸۹
درکرم ساغر اگر هست زمینا در پیش
ابر ازبخشش دریاست ز دریا درپیش
ماپریشان سفران قافله سیلابیم
چه خیال است که افتد خبر ازما درپیش؟
روز محشر نکشد خط زخجالت به زمین
شرمگینی که فکنده است سراینجا در پیش
سبک از یاد گرانان جهان می گردد
کوه قافی که مرا هست چو عنقا درپیش
حسن غافل نتواند ز دل روشن شد
دارد آیینه شب و روز خود آرا در پیش
ساحلی نیست به از شستن دست ازجانش
آن که سیلاب زپی دارد و دریا درپیش
قلم مشق جنون بود مرا هر سر موی
بود روزی که مرا صفحه صحرا در پیش
هر نهالی که درین باغ کند قامت راست
سرخطی دارد ازان قامت رعنا در پیش
پرده خواب شود هرچه ز اوراق نهد
بجز از نامه خود، دیده بینا در پیش
همه دانند که مطلب زدعا آمین است
اگر افتاد ز خط زلف چلیپا در پیش
به سخن دل ندهند آینه رویان جهان
زنگ اینجا بود ازطوطی گویا درپیش
از گل آتش به ته پا بود آن را که بود
همچو شبنم سفر عالم بالا در پیش
صائب امروز محال است نفس راست کند
عاقلی را که بود محنت فردا در پیش
ابر ازبخشش دریاست ز دریا درپیش
ماپریشان سفران قافله سیلابیم
چه خیال است که افتد خبر ازما درپیش؟
روز محشر نکشد خط زخجالت به زمین
شرمگینی که فکنده است سراینجا در پیش
سبک از یاد گرانان جهان می گردد
کوه قافی که مرا هست چو عنقا درپیش
حسن غافل نتواند ز دل روشن شد
دارد آیینه شب و روز خود آرا در پیش
ساحلی نیست به از شستن دست ازجانش
آن که سیلاب زپی دارد و دریا درپیش
قلم مشق جنون بود مرا هر سر موی
بود روزی که مرا صفحه صحرا در پیش
هر نهالی که درین باغ کند قامت راست
سرخطی دارد ازان قامت رعنا در پیش
پرده خواب شود هرچه ز اوراق نهد
بجز از نامه خود، دیده بینا در پیش
همه دانند که مطلب زدعا آمین است
اگر افتاد ز خط زلف چلیپا در پیش
به سخن دل ندهند آینه رویان جهان
زنگ اینجا بود ازطوطی گویا درپیش
از گل آتش به ته پا بود آن را که بود
همچو شبنم سفر عالم بالا در پیش
صائب امروز محال است نفس راست کند
عاقلی را که بود محنت فردا در پیش
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۸۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۹۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.