هوش مصنوعی: این متن شعری است که به موضوعاتی مانند نقد خود، پشیمانی، عجز و ناتوانی در برابر سرنوشت، و ارزش‌های اخلاقی می‌پردازد. شاعر از نادانی خود، خجالت از گناهان، و احساس بی‌قیمتی سخن می‌گوید و در عین حال به مفاهیمی مانند عصمت، پاکی، و تلاش برای تسلی یافتن اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند خجالت از گناهان و نقد خود ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۴۹۹۱

ساده لوحی که شکایت کند از قسمت خویش
می کشد تیغ به سیمای ولی نعمت خویش

حسن از پاکی دامن نفس خوش نکشید
غنچه پیوسته به زندان بود از عصمت خویش

سرو و شمشاد و صنوبر همه برخاک افتند
هرکجا قامت او جلوه دهد رایت خویش

گر چه شد صورت دیوار زخشکی زاهد
به تماشای تو بیرون دود از خلوت خویش

چه خبر داشته باشم ز عزیزان دگر؟
من که از خود نگرفتم خبرازوحشت خویش

خواب خرگوش به مهلت رم آهو گردید
چشم نرم تو پشیمان نشد از غفلت خویش

تا از آب گهرم خاک نگردد سیراب
نیست ممکن که تسلی شوم ازهمت خویش

زین چه حاصل که گناهان مرابخشیدند ؟
من که درآتش سوزنده ام از خجلت خویش

گر چه از سایه من روی زمین آسوده است
چون همانیست مرا بهره ای ازدولت خویش

درد کم قیمتی از درد شکستن بیش است
به که برسنگ زنم گوهر بی قیمت خویش

راه خوابیده به فریاد جرس شد بیدار
هست برکوه همان پشت تو ازغفلت خویش

گر چه غایب ز نظرها شده ام چون عنقا
کره قاف است همان بردلم از شهرت خویش

تا خراشیدن دل هست میسر صائب
چه خیال است که از دست دهم فرصت خویش
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.