۲۲۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۰۰۲

شکست رنگ مرا رنگ همچو مهتابش
ربود خواب مرانرگس گرانخوابش

میان برهمن وبت حصار سنگ کشد
نظر فریبی ابروی همچو محرابش

عقیق خون مسیحا به زیرلب دارد
هنوز تشنه خون است لعل سیرابش

خلیل کو گل ازان روی آتشین چیند؟
کجاست خضر که بیند به عالم آبش ؟

به جامه خانه گردون نظرسیاه مکن
حذر،که گرد رخ اخگرست سنجابش

محیط عشق محال است آرمیده شود
به تیغ موج بریدند ناف گردابش

هنوز مست غرورست چشم او صائب
نکرده سبزه خط زهر درشکر خوابش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.