۲۰۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۰۱۱

توانگری که نباشد به خبر اقبالش
نصیب مردم بیگانه می شود مالش

گذشت خواجه و چون عنکبوت مرده هنوز
مگس شکار کند رشته های آمالش

ازان به نان جو وآب شور ساخته ام
که نیست چشم و دل هیچ کس به دنبالش

تذرو باغچه قدس وحشتی دارد
که نقش ،چنگل بازست برپروبالش

ز چرخ سفله تمنای آبروی مدار
که نم برون ندهد چشمه های غربالش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.