هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و فراق معشوق خود سخن میگوید. او از تنهایی و شیدایی خود مینالد و از معشوق میخواهد که نزد او بیاید و از جفا و دوری دست بردارد. شاعر همچنین از زیبایی و رعنایی معشوق تعریف میکند و از او میخواهد که به او نزدیک شود.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از واژگان و مفاهیم شعری کلاسیک ممکن است برای سنین پایینتر چالشبرانگیز باشد.
غزل شمارهٔ ۳۰۹۷
بیا، بیا که شُدم در غَمِ تو سودایی
دَرآ، دَرآ که به جان آمدم، زِ تنهایی
عَجَب، عَجَب که بُرون آمدی به پُرسشِ من
بِبین، بِبین که چه بیطاقَتَم زِ شَیدایی
بِدِه بِدِه که چه آوردهیی به تُحْفه مرا
بِنِه بِنِه، بِنِشین، تا دَمی بَرآسایی
مَرو مَرو، چه سَبَب زودْ زود میبِرَوی؟
بِگو، بگو که چرا دیرْ دیر میآیی؟
نَفَسْ نَفَس زده ام، نالهها زِ فُرقَتِ تو
زمانْ زمان شُدهام، بیرُخِ تو سودایی
مَجو، مَجو پس ازین، زینهار، راهِ جَفا
مَکُن، مَکُن که کَشَد کارِ ما به رُسوایی
بُرو، بُرو که چه کَژْ میرَوی، به شیوهگَری
بیا، بیا که چه خوش میخَمی به رَعْنایی
دَرآ، دَرآ که به جان آمدم، زِ تنهایی
عَجَب، عَجَب که بُرون آمدی به پُرسشِ من
بِبین، بِبین که چه بیطاقَتَم زِ شَیدایی
بِدِه بِدِه که چه آوردهیی به تُحْفه مرا
بِنِه بِنِه، بِنِشین، تا دَمی بَرآسایی
مَرو مَرو، چه سَبَب زودْ زود میبِرَوی؟
بِگو، بگو که چرا دیرْ دیر میآیی؟
نَفَسْ نَفَس زده ام، نالهها زِ فُرقَتِ تو
زمانْ زمان شُدهام، بیرُخِ تو سودایی
مَجو، مَجو پس ازین، زینهار، راهِ جَفا
مَکُن، مَکُن که کَشَد کارِ ما به رُسوایی
بُرو، بُرو که چه کَژْ میرَوی، به شیوهگَری
بیا، بیا که چه خوش میخَمی به رَعْنایی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.