هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و درد ناشی از آن سخن میگوید. او از آتش عشق و تأثیر آن بر دل خود میگوید و از تلاش برای وصال معشوق و رنجهای این راه سخن میراند. همچنین، از شمس تبریزی و نور او یاد میکند که به همه جا میرسد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۳۰۹۶
زِ بامْدادْ دِلَم میجَهَد به سودایی
زِ بامْدادِ پِگَه، میزَنَد یکی رایی
چگونه آه نگویم، که آتشی بِفُروخت
که از پِگَه دلِ من گشت آتش اَفْزایی؟
فُسونِ ناله بِخوانَم، بر اژدَهایِ غَمَش
که آتش است دَمِ او و ناله سَقّایی
عَجَب که دوش کجا بوده است این دلِ من؟
که بر رُخِ دلِ من هست تازه صَفرایی
به سویِ جسمِ چو خاکسترم، مَیا گُستاخ
که زیرِ اوست یکی آتشیّ و دریایی
به خویِ آتشِ او من هَمیرَوَم، ای یار
به حیلهها و به تَزویرها و هَیهایی
زِ دردَمیدنِ عشقَش، دِلَم شِکَست آوَرْد
که عشق را دَمِ تُند است و دلْ چو سُرنایی
به جُست و جویِ وصالش، دلِ مراست به عشق
چه آتشین طَلَبیّ و چه آهنین پایی
حَدیثِ آتش گویَم زِ شَمسِ تبریزی
که تا زِ تابشِ نورَش رَسَد به هر جایی
زِ بامْدادِ پِگَه، میزَنَد یکی رایی
چگونه آه نگویم، که آتشی بِفُروخت
که از پِگَه دلِ من گشت آتش اَفْزایی؟
فُسونِ ناله بِخوانَم، بر اژدَهایِ غَمَش
که آتش است دَمِ او و ناله سَقّایی
عَجَب که دوش کجا بوده است این دلِ من؟
که بر رُخِ دلِ من هست تازه صَفرایی
به سویِ جسمِ چو خاکسترم، مَیا گُستاخ
که زیرِ اوست یکی آتشیّ و دریایی
به خویِ آتشِ او من هَمیرَوَم، ای یار
به حیلهها و به تَزویرها و هَیهایی
زِ دردَمیدنِ عشقَش، دِلَم شِکَست آوَرْد
که عشق را دَمِ تُند است و دلْ چو سُرنایی
به جُست و جویِ وصالش، دلِ مراست به عشق
چه آتشین طَلَبیّ و چه آهنین پایی
حَدیثِ آتش گویَم زِ شَمسِ تبریزی
که تا زِ تابشِ نورَش رَسَد به هر جایی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۹۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.