هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و معنویت سخن میگوید. او از ارزشهای معنوی و عشق الهی صحبت میکند و به مخاطب یادآوری میکند که به جای توجه به مادیات، به عشق و معنویت روی آورد. شاعر از اهمیت عشق و بخشش سخن میگوید و مخاطب را به سوی سعادت و رستگاری هدایت میکند.
رده سنی:
16+
این متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و معنوی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان شعری و استعارههای پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه دارد که معمولاً در سنین بالاتر یافت میشود.
غزل شمارهٔ ۳۰۹۸
تُرُش تُرُش بِنِشَستی، بَهانه دَربَستی
که نَدْهَم آبَت، زیرا که کوزه بِشْکَستی
هزار کوزهٔ زَرّین، به جایِ آن بِدَهَم
مَگیر سَخت مرا زانچه رفت در مَستی
تو را که آبِ حَیاتی، چه کم شود کوزه؟
چه حاجَت آید، جان و جهان، چو تو هستی؟
بیا که روزِ عزیز است، مَجْلِسی بَرساز
ولی چو دوش مَکُن، کَزْ میانْ بُرون جَستی
پَریر رفتم سَرمَستِ تو به خانۀ عشق
به خنده گفت بیا، کَزْ زَحیرْ وارَستی
هزار جان بِفُزودی، اگر دلی بُردی
هزار مَرهَم دادی، اگر تَنی خَستی
چرا نگیرم پایَت؟ که تاجِ سَرهایی
چرا نبوسَم دَستَت؟ که صاحِبِ دستی
دِلا میی بِسِتان کَزْ خُمارها بِرَهی
چُنین بُتی بِپَرست ای صَنَم، چو بِپْرَستی
بُرو دِلا به سَعادت، به سویِ عالَمِ دل
به شُکر آن کِه به اِقْبال و بَختْ پیوَستی
خَموش باش، اگر چه که جُمله سیم بَران
به آبِ زَر بِنویسَند هر چه گُفْتَسْتی
ضیایِ حَقّ و اِمامُ الْهُدیٰ حُسامُ الدّین
مُجیرِ خَلْق، به بالایِ روحْ ازین پَستی
که نَدْهَم آبَت، زیرا که کوزه بِشْکَستی
هزار کوزهٔ زَرّین، به جایِ آن بِدَهَم
مَگیر سَخت مرا زانچه رفت در مَستی
تو را که آبِ حَیاتی، چه کم شود کوزه؟
چه حاجَت آید، جان و جهان، چو تو هستی؟
بیا که روزِ عزیز است، مَجْلِسی بَرساز
ولی چو دوش مَکُن، کَزْ میانْ بُرون جَستی
پَریر رفتم سَرمَستِ تو به خانۀ عشق
به خنده گفت بیا، کَزْ زَحیرْ وارَستی
هزار جان بِفُزودی، اگر دلی بُردی
هزار مَرهَم دادی، اگر تَنی خَستی
چرا نگیرم پایَت؟ که تاجِ سَرهایی
چرا نبوسَم دَستَت؟ که صاحِبِ دستی
دِلا میی بِسِتان کَزْ خُمارها بِرَهی
چُنین بُتی بِپَرست ای صَنَم، چو بِپْرَستی
بُرو دِلا به سَعادت، به سویِ عالَمِ دل
به شُکر آن کِه به اِقْبال و بَختْ پیوَستی
خَموش باش، اگر چه که جُمله سیم بَران
به آبِ زَر بِنویسَند هر چه گُفْتَسْتی
ضیایِ حَقّ و اِمامُ الْهُدیٰ حُسامُ الدّین
مُجیرِ خَلْق، به بالایِ روحْ ازین پَستی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۰۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۰۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.