۲۰۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۰۳۲

به هر سیاه درون مشنوان ترانه خویش
زمین پاک طلب کن برای دانه خویش

زبان خویش به دیوار تا توان مالید
قدم برون مگذار از درون خانه خویش

گناه زشتی خود را بر آبگینه منه
مکن چو تنگدلان شکوه از زمانه خویش

دل خراب ز خاک مراد کمتر نیست
بخواه حاجت خود را ز آستانه خویش

درین دو هفته که گل میهمان این چمن است
مباش درپی تعمیر آشیانه خویش

چو زلف ماتمیان در هم است کارجهان
ازین بلای سیه دور دار شانه خویش

کمند گوهر مقصود رشته اشک است
مکن چو شمع قضا گریه شبانه خویش

به نیم جو نخرد خرمن فلک صائب
ز عقده دل خود هر که ساخت دانه خویش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.