۳۷۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۰۴۷

هرجا نمی خرند متاعت گران مباش
پرواز گیر و خار و خس آشیان مباش

چون بوی گل ردای سیاحت فکن به دوش
چون سبزه پاشکسته یک بوستان مباش

ای شاخ گل به صحبت بلبل سری بکش
بسیار بر رضای دل باغبان مباش

یک حرف بشنو ازمن ودر خلدسیر کن
درمجلسی که گوش توان شد زبان مباش

صائب که منع می کنداز جلوه یار را؟
خورشید را که گفته که آتش عنان مباش ؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.