هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، شاعر پرآوازهٔ سبک هندی، پندهایی اخلاقی و عرفانی دربارهٔ زندگی ارائه می‌دهد. شاعر توصیه می‌کند که در جاهایی که ارزش کار و وجودتان را نمی‌فهمند، خود را عرضه نکنید، مانند گلی که در بیابان بی‌ارزش است. همچنین بر اهمیت سفر و تجربهٔ جدید تأکید دارد و از وابستگی بی‌مورد به دیگران پرهیز می‌دهد. در پایان، با اشاره به خورشید، بر آزادی و تابش بی‌قید و شرط نور وجود خویش تأکید می‌کند.
رده سنی: 15+ مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی این شعر برای درک و لذت بردن، به بلوغ فکری و تجربهٔ زندگی نیاز دارد که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد شکل می‌گیرد.

غزل شمارهٔ ۵۰۴۷

هرجا نمی خرند متاعت گران مباش
پرواز گیر و خار و خس آشیان مباش

چون بوی گل ردای سیاحت فکن به دوش
چون سبزه پاشکسته یک بوستان مباش

ای شاخ گل به صحبت بلبل سری بکش
بسیار بر رضای دل باغبان مباش

یک حرف بشنو ازمن ودر خلدسیر کن
درمجلسی که گوش توان شد زبان مباش

صائب که منع می کنداز جلوه یار را؟
خورشید را که گفته که آتش عنان مباش ؟
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.