هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ناامیدی، شکست و رنج‌های زندگی خود می‌گوید. او احساس می‌کند که مانند شیشه‌ای شکسته و تاکی بریده است و در دست گریه‌های بی‌اختیار خود عاجز مانده است. شاعر از دست دادن اعتبار خود، فریب‌خوردگی و ناتوانی در یافتن راه عشق را بیان می‌کند. او همچنین به تنهایی و بی‌پناهی خود اشاره می‌کند و اینکه مانند چراغی است که با آه خود روشن می‌شود. در نهایت، شاعر به این نکته اشاره می‌کند که هر کس باید راه خود را بشناسد و پیش از آنکه دیگران بر سرش سنگ بزنند، خود گوهر وجودی‌اش را آشکار کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، مفاهیمی مانند ناامیدی، شکست و رنج‌های زندگی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۵۰۶۳

پیش ازخزان به خاک فشاندم بهار خویش
مردان به دیگری نگذارند کار خویش

چون شیشه شکسته و تاک بریده ام
عاجز به دست گریه بی اختیار خویش

از خاک برگرفته دست قناعتم
عیش چراغ طور کنم با شرار خویش

سیل از در خرابه ما راست میرود
تا کرده ایم خانه بدوشی شعار خویش

تیغ تمام جوهر این کارخانه ام
درزیر سنگ مانده ام از اعتبار خویش

پیمانه شعور فریبی نیافتم
چون گل به خون خویش شکستم خمار خویش

در قطع راه عشق ندیدم سبکروی
کردم گره به دامن صرصرغبار خویش

بال هما و شهپر طاووس نیستم
تاکی درین بساط نیایم به کارخویش ؟

دایم میانه دو بلا سیرمی کند
هرکس شناخته است یمین و یسار خویش

زان پیشتر که سنگ کمی برسرش نهند
برسنگ می زنم گهر شاهوارخویش

از نور فیض نیست تهی هیچ روزنی
بیناست چشم سوزن ناقص به کار خویش

صائب دماغ پرتو منت نداشتم
افروختم به آه چراغ مزار خویش
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.