هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، شاعر بزرگ سبک هندی، بیانگر احساسات عمیق شاعر درباره‌ی استقلال، عزت نفس، عشق و رنج‌های زندگی است. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، از ثبات قدم خود در برابر مشکلات، عشق پرتلاطم، و دردهای ناشی از حسادت و ناملایمات زندگی سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی از تصاویر و استعاره‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۵۰۶۲

حرف سبک نمی بردم ازقرار خویش
از هر صدا چو کوه نبازم وقار خویش

گر بگذرد چو خوشه پروین سرم ز چرخ
افتم چو سایه درقدم شاخسار خویش

بر شمع مضطرب شده دست حمایتم
عاجز کشی چو باد نسازم شعار خویش

چون آفتاب، گوهرم ازکان عزت است
برخاک اگر فتم، نفتم ز اعتبار خویش

ا زمن کلاه گوشه شاخی نگشته خم
چون سروبسته ام به دل تنگ بارخویش

چون شمع آتشم به رگ جان اگر زنند
برهم نمی زنم مژه اشکبار خویش

شیرین به خون کنند دهن تیشه مرا
چون کوهکن ندارم طالع زکار خویش

از دیده حسود ، همان نیش می خورم
چون داغ لاله گر کنم آتش حصار خویش

عشق غیور تن به گرستن نمی دهد
این شعله تشنه است به خون شرار خویش

صد وعده امید به دل داده ام دروغ
چون من مباد هیچ کسی شرمسار خویش

رحمی به پشت دست نگارین خویش کن
زنهار برمدار نظر ازشکار خویش

خط تیغ درقلمرو رخسار او گذاشت
آخر سیه زبانی ما کرد کارخویش

دزدان بوسه خال ز رخسار می برند
غافل مشو ز لعل لب آبدار خویش

آغوشم ازکشاکش حسرت چو گل درید
شاخ گلی ندید شبی درکنار خویش

تاکی کسی به سبحه ریگ روان کند
در دشت غم، شمار غم بی شمار خویش

جوش سرشک برسر مژگان ندیده ای
ای شعله پر مناز به رقص شرار خویش

شیطان راه ما نشود گندم بهشت
مارابس است نان جوین دیار خویش

فرصت به شور چشمی اختر نمی دهیم
خود می شویم چشم بد روزگار خویش

پوشیده چشم می گذرد از در بهشت
صائب فتاده است به فکر دیار خویش
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.