۲۱۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۰۸۱

شوخی که مرا هست تمنای وصالش
وحشی تر از آهوی رمیده است خیالش

چشم و دل من تشنه حسنی است که از لطف
در آینه و آب نیفتاده مثالش

هر چند که گیرنده بود خون شهیدان
چون لاله بود داغدل از چهره آلش

گردید مه عید مرا ناخنه چشم
تا چشم من افتاد به ابروی هلالش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۸۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.