هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و دلدادگی به معشوقی با نگاه سیاه و جذابیت‌های فراوان سخن می‌گوید. معشوق چنان جذاب است که حتی طبیعت و عناصر عالم نیز تحت تأثیر او قرار می‌گیرند. شاعر از اسارت در دام عشق و ناتوانی در رهایی از آن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۵۰۹۱

که یابد رهایی ز دام نگاهش ؟
که یک حلقه اوست چشم سیاهش

دل تنگ با جلوه اش چون برآید؟
گه گردون غباری است از جلوه گاهش

کمر بسته چون بندگان بهر خدمت
مه از هاله پیش رخ همچو ماهش

اگر آب گردد رهایی نیابد
به هر دل که پیچد زلف سیاهش

زراندود شد چون خطوط شعاعی
خس و خار عالم زبرق نگاهش

نکردند دلها دگر راست قامت
شکستند روزی که طرف کلاهش

طلبکار اوراست چون تیغ پایی
که سنگ فسان می شود سنگ راهش

چه گل چیند از سرکشی دست صائب ؟
که دامن ز گل می کشد خار راهش
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.