هوش مصنوعی:
این شعر از صائب تبریزی، با استفاده از تصاویر شاعرانه و استعارات زیبا، به توصیف عشق و زیبایی معشوق میپردازد. شاعر از عناصر طبیعت مانند موج نور، هاله ماه، قطره اشک، چشمه حیوان و... برای بیان احساسات خود استفاده کرده است. در نهایت، شعر به این نکته اشاره دارد که عاشق، هرچند در تصور خود به معشوق نزدیک است، اما در واقعیت دسترسی به او ندارد.
رده سنی:
15+
این شعر به دلیل استفاده از زبان و تصاویر پیچیده و نیاز به درک استعارات و مفاهیم عرفانی، برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال مناسب نیست. درک عمیق این شعر نیاز به تجربه و دانش ادبی دارد که معمولاً از سنین نوجوانی به بعد کسب میشود.
غزل شمارهٔ ۵۱۰۰
بس که زند موج نور سرو روانش
هاله ماه است طوق فاختگانش
قطره اشکی به روی نامه سیاهی است
چشمه حیوان ز انفعال دهانش
خشک چو سوزن شده است از عرق شرم
رشته مریم ز شرم موی میانش
شهپر سیمرغ بسته است به بازو
ناوک بی بال وپر ز زور کمانش
حلقه گردون به خاک راه فتاده است
تا برباید به قد همچو سنانش
گرچه لب غنچه سر به مهر حجاب است
نامه واکرده ای است پیش دهانش
چشمه خورشید را سراب شمارد
هرکه ببیند رخ ستاره فشانش
هر که به دامان آن نگار زند دست
خوش گذرد چون حنا بهار و خزانش
شاهسواری که من ربوده اویم
دست تصور نمی رسد به عنانش
هیچ نصیبی بغیر داغ ندارد
صائب مسکین ز سیر لاله ستانش
هاله ماه است طوق فاختگانش
قطره اشکی به روی نامه سیاهی است
چشمه حیوان ز انفعال دهانش
خشک چو سوزن شده است از عرق شرم
رشته مریم ز شرم موی میانش
شهپر سیمرغ بسته است به بازو
ناوک بی بال وپر ز زور کمانش
حلقه گردون به خاک راه فتاده است
تا برباید به قد همچو سنانش
گرچه لب غنچه سر به مهر حجاب است
نامه واکرده ای است پیش دهانش
چشمه خورشید را سراب شمارد
هرکه ببیند رخ ستاره فشانش
هر که به دامان آن نگار زند دست
خوش گذرد چون حنا بهار و خزانش
شاهسواری که من ربوده اویم
دست تصور نمی رسد به عنانش
هیچ نصیبی بغیر داغ ندارد
صائب مسکین ز سیر لاله ستانش
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۱۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.