هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق و دلدادگی سخن میگوید. او از تاثیرات عشق بر قلب و روح خود میگوید و چگونه عشق او را به وجد و بیخودی میکشاند. شاعر از تشبیهات زیبایی مانند ماه، گل، خار و بلبل استفاده میکند تا احساسات خود را بیان کند. در پایان، او به شمسالدین تبریزی اشاره میکند که نماد بیداری و روشنایی است.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از تشبیهات و استعارات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۳۱۰۶
فرست بادهٔ جان را به رَسمِ دِلْداری
بِدان نشان که مرا بینشانْ هَمیداری
بِدان نشان که به هر شب، چو ماه میتابی
زِ ابرِ دلْ قَطَراتِ حَیاتْ میباری
چه قطرههاست که از حَرفِ عشق میبارَد
زِ گُلْ گُلی بِفَزایَد، زِ خارْ هم خاری
میانِ خار و گُل این سینهها چو بُلبُلِ مَست
ضَمیرِ عشقِ دلْ اَنْدَر سَحَر به سِحْر آری
هزار ناله کُنم، لیک بیخود از میِ عشق
چو چَنگ بیخَبَرم از نَوا و از زاری
ازان دَمی که صُراحیِّ عشقِ تو دیدم
تُهیّ و پُر شدهام، دَم به دَم قَدَح واری
میانِ جمع مرا چون قَدَح چه گَردانی؟
چو شمع را تو دَرین جمع دَر نمیآری
مرا بِپُرس که این شمعْ کیست؟ شَمسُ الدّین
که خاکِ تبریز از وِیْ بیافت بیداری
بِدان نشان که مرا بینشانْ هَمیداری
بِدان نشان که به هر شب، چو ماه میتابی
زِ ابرِ دلْ قَطَراتِ حَیاتْ میباری
چه قطرههاست که از حَرفِ عشق میبارَد
زِ گُلْ گُلی بِفَزایَد، زِ خارْ هم خاری
میانِ خار و گُل این سینهها چو بُلبُلِ مَست
ضَمیرِ عشقِ دلْ اَنْدَر سَحَر به سِحْر آری
هزار ناله کُنم، لیک بیخود از میِ عشق
چو چَنگ بیخَبَرم از نَوا و از زاری
ازان دَمی که صُراحیِّ عشقِ تو دیدم
تُهیّ و پُر شدهام، دَم به دَم قَدَح واری
میانِ جمع مرا چون قَدَح چه گَردانی؟
چو شمع را تو دَرین جمع دَر نمیآری
مرا بِپُرس که این شمعْ کیست؟ شَمسُ الدّین
که خاکِ تبریز از وِیْ بیافت بیداری
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۰۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.