هوش مصنوعی:
این متن شعری است که با استفاده از تصاویر طبیعی مانند باغ، گل، غنچه، باران و دریا، به بیان مفاهیم عمیق انسانی مانند ناپایداری زندگی، صبر در برابر سختیها، رضایت به قضا و قدر و دوری از حرص و آز میپردازد. شاعر با اشاره به پریشانی دل و ناتوانی در جمعآوری آرزوها، بر اهمیت قناعت و پذیرش سرنوشت تأکید میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۵۱۳۱
ز سیر باغ نگردد دل پریشان جمع
که خویش را نکند آب در گلستان جمع
مرابه غنچه درین باغ رشک می آید
که بهر پاره شدن می کند گریبان جمع
کمند طول امل درکشاکش است مدام
ز صید دل نشود طره پریشان جمع
به روشنایی فهم از چراغ قانع شو
که این دوشمع نگردد به یک شبستان جمع
مرا که بحر گهر ازکنار می گذرد
چرا کنم چو صدف آب چشم نیسان جمع
مجو بلندی اگر رحمت آرزو داری
که می شود به زمینهای پست باران جمع
تمام شب ز برای ذخیره فردا
کنم ز کوچه وبازار ،سنگ طفلان جمع
چو گل شکفت محال است غنچه گردد باز
به هیچ حیله نگردد دل پریشان جمع
ز موج حادثه مردان نمی روند از جا
که زیر تیغ کند کوه پابه دامان جمع
کجا ز سیر پریشان ما خبر داری ؟
ترا که هست دل آهنین چوپیکان جمع
بلاست دایره خلق چون وسیع افتاد
که دام و دد همه باشند دربیابان جمع
به آفتاب جهانتاب می رسد صائب
چو شبنم آن که کند دل درین گلستان جمع
که خویش را نکند آب در گلستان جمع
مرابه غنچه درین باغ رشک می آید
که بهر پاره شدن می کند گریبان جمع
کمند طول امل درکشاکش است مدام
ز صید دل نشود طره پریشان جمع
به روشنایی فهم از چراغ قانع شو
که این دوشمع نگردد به یک شبستان جمع
مرا که بحر گهر ازکنار می گذرد
چرا کنم چو صدف آب چشم نیسان جمع
مجو بلندی اگر رحمت آرزو داری
که می شود به زمینهای پست باران جمع
تمام شب ز برای ذخیره فردا
کنم ز کوچه وبازار ،سنگ طفلان جمع
چو گل شکفت محال است غنچه گردد باز
به هیچ حیله نگردد دل پریشان جمع
ز موج حادثه مردان نمی روند از جا
که زیر تیغ کند کوه پابه دامان جمع
کجا ز سیر پریشان ما خبر داری ؟
ترا که هست دل آهنین چوپیکان جمع
بلاست دایره خلق چون وسیع افتاد
که دام و دد همه باشند دربیابان جمع
به آفتاب جهانتاب می رسد صائب
چو شبنم آن که کند دل درین گلستان جمع
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۱۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۱۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.