هوش مصنوعی: این شعر از عشق و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. شاعر با استفاده از تصاویر و استعاره‌هایی مانند «فتیله داغ» و «سوز سینه»، درد عشق و جدایی را به تصویر می‌کشد. او از تأثیر عمیق عشق بر روح و جسم خود می‌گوید و اینکه این عشق مانند داغی بر وجودش نشسته است. همچنین، شعر به زیبایی‌های پنهان در رنج‌ها و توجه عشق اشاره دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، موضوعات مربوط به رنج و درد عشق نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۵۱۵۰

شده است هرسو برتنم فتیله داغ
که خانه زاد بود عشق را وسیله داغ

دگر که دست گذارد مرا به دل، که شده است
ز سوز سینه هرانگشت من فتیله داغ

چنان که چشم غزالان محیط مجنون شد
چنان گرفته مرا درمیان قبیله داغ

به آن رسیده که انگشت زینهار شود
ز سوز سینه خونگرم من فتیله داغ

چنان که در ظلمات آب زندگی است نهان
بود به زیر سیاهی مرا جمیله داغ

ستاره سوخته ای همچو من ندارد عشق
که تار بخیه به زخمم شود فتیله داغ

به ما سیاهی بیهوده لاله گو مفروش
کز اهل درد نگردد کسی به حیله داغ

ز دودمان فتیله است رشته جانم
که داغ کردن من می شود وسیله داغ

ز دوری تو چنان بزم عیش افسرده است
که پنبه بر سر میناست چون فتیله داغ

فضای سینه من صائب از توجه عشق
چو لاله زار بهشت است پر جمیله داغ
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۱۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۱۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.