۲۹۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۱۶۴

ز تلخرویی دریاست بی نیاز صدف
کند به ابر گهر بار لب فراز صدف

کمند جذبه ارباب حاجت است کرم
که ابر را کند از بحر پیشواز صدف

ز خوان عالم بالاست روزی دل پاک
نمی کند دهن خود به بحر باز صدف

مگر که خنده دندانمای او را دید؟
که شد به عقد گهر بوته گداز صدف

دهان لاف پر ازخاک باد دریا را
که پیش ابر کند دست خود دراز صدف

ز وصل گوهرازان کامیاب شد صائب
که شد ز صدق سراپا کف نیاز صدف
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۱۶۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۱۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.