هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و مستی سخن می‌گوید و خود را از عاقلان جدا می‌داند. او از خرد و عقل دوری می‌جوید و به جای آن، به شراب و مستی روی می‌آورد. شاعر از زندگی دنیوی و مقام‌های آن بیزار است و تنها به عشق و شراب دل بسته است. او از مخاطب می‌خواهد که از او دوری کند و به عقل خود عمل کند، اما اگر کسی با او همراه شود، او را غلام خود می‌داند. شاعر همچنین از شادی و طرب سخن می‌گوید و از ساقی می‌خواهد که شراب بیاورد تا از جفای مستان در امان بماند.
رده سنی: 18+ این متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به شراب و مستی ممکن است برای سنین پایین‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۳۱۱۳

نه زِ عاقلانم، که زِ من بگیری
خِرَدَم تو بُردی، چه زِ من بگیری

نَخَرَم فَلَک را به دو حَبّه وَاللّهْ
من اگر حَقیرم، نکُنم حَقیری

چو گُشاده دَستم، چو زِ باده مَستَم
بِدِه ای برادر، قَدَحِ فقیری

نه حَیات خواهم، نه زَکات خواهم
که اگر بِمیرَم، نَکُنم امیری

چو تو عقل داری، بِگُریز از من
هَله دور از من، مَکُن این دلیری

وَگَر آشنایی، تو دو چَشمِ مایی
کُنَمَت غُلامی، اَگَرَم پَذیری

چه شود مُحَمَّد، که شبی نَخُسبی؟
طَرَب اَنْدَر آیی، نَکُنی زَحیری؟

تو بیار ساقی، زِ شرابِ باقی
که لَطیف خویی، وَ شَهِ شَهیری

زِ جَفایِ مَستان، نَرَوی زِ دَستان
که لَطیف کیشی، نه چو زَخْمِ تیری
وزن: متفاعلاتن متفاعلاتن
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.