هوش مصنوعی: این شعر به موضوع عشق و تأثیرات عمیق آن بر زندگی انسان می‌پردازد. شاعر از عشق به عنوان نیرویی قدرتمند یاد می‌کند که هم درد و رنج دارد و هم زیبایی و شور. او عشق را فراتر از عقل و منطق می‌داند و تأکید می‌کند که عشق با تمام سختی‌هایش، ارزش تجربه کردن را دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به درد و رنج عشق نیاز به بلوغ فکری دارد تا به درستی درک شود.

غزل شمارهٔ ۵۱۸۶

جان تازه می شود ز نسیم بهارعشق
از یک سرست جوش گل وخار خار عشق

در شوره زار عقل به درمان گیاه نیست
پیوسته سرخ روی بود لاله زار عشق

خاری است خار عشق که در پای چون خلید
نتوان کشید پا دگر از رهگذار عشق

از جان مگو که در گرو نقش اول است
سرمایه دوکون به دارالقمار عشق

رحمی به بال کاغذی خود کن ای خرد
خود را مزن برآتش بی زینهار عشق

عشقی که بی شمار نباشد بلای او
پیش بلاکشان نبود در شمار عشق

دایم به زیر دار فنا ایستاده ایم
بیرون نمی رویم ز دارالقرار عشق

اینجا مدار کارگزاری به همت است
از بحر آتشین گذرد نی سوار عشق

تکلیف بار عشق دوتا کردچرخ را
من کیستم که خم نشوم زیر بار عشق؟

صائب هزار مرتبه کردیم امتحان
با هیچ کار جمع نگردید کارعشق
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۱۸۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۱۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.