هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، با استفاده از تصاویر و استعاره‌های غنی، به بیان ناامیدی، خشکی روح و محیط، و تناقض‌های زندگی می‌پردازد. شاعر از خشکی دنیا، بی‌ثمری تلاش‌ها، و رنج‌های عشق و زهد سخن می‌گوید و در نهایت به جستجوی درمانی برای این دردها اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی، استفاده از استعاره‌های پیچیده، و لحن غمگین شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار یا نامناسب باشد. درک کامل این متن نیاز به آشنایی با ادبیات کلاسیک و بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۵۲۰۵

غوره من شد مویز از سردی دنیای خشک
سوخت خون چون نافه ام در دل ازین صحرای خشک

عالم خاک از وجود تازه رویان مفلس است
برنمی خیزد گل ابری ازین دریای خشک

چشم بی اشک و دل بی آه زیر گل خوش است
زهر می بارد زروی ساغر و مینای خشک

ساده لوحی بین که پیش برق بی زنهار عشق
هیزم تر می فروشد زاهد از سیمای خشک

چون قلم برداشته است ازمردم دیوانه حق
نی چرا درناخن من می کند سودای خشک

زهد را خون درجگر از باده گلرنگ کن
آتش تر می کند درمان این سرمای خشک

کشتی ماشد بیابان مرگ چون موج سراب
قطره زد از بس که هر جانب درین دریای خشک

ازنهال او که چندین میوه تر میدهد
قسمت صائب چرا گردید استغنای خشک ؟
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲۰۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.