هوش مصنوعی: این متن شعری است که از رنج‌های روحی و ناامیدی شاعر در مواجهه با دنیای بی‌مروت و خشک اطرافش سخن می‌گوید. شاعر از بی‌مهری مردم، ریا و خشکی عبادت‌های بی‌معنا، و ناامیدی خود می‌نالد و در جستجوی رحمت و معنای عمیق‌تری است. او از تشنگی معنوی خود و نیاز به آب حیات (رحمت الهی) صحبت می‌کند و از ظاهرگرایی و خشک‌اندیشی اطرافیان شکایت دارد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و انتقادی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و یأس ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد. در عین حال، زبان شعر کلاسیک و استفاده از استعاره‌های پیچیده، فهم آن را برای سنین پایین‌تر دشوار می‌کند.

غزل شمارهٔ ۵۲۱۰

کناره گیر ازین قوم بی مروت خشک
که داغ تشنه لبی به بود ز منت خشک

نزد برآتش من آب،سبزه خط او
فزود تشنگی شوق ازین کتابت خشک

به بوسه ای جگرم تازه کن که ممکن نیست
کز آن عقیق تسلی شوم به منت خشک

ز روی خوب طلبکار حسن معنی باش
مرو زراه چو نادیدگان به صورت خشک

مرا به عالم آب ای خضر هدایت کن
که سوخت مغز من از زاهدان و صحبت خشک

خوشم به شیشه که آب حیات می بخشد
بس است اگر چه ز گردنکشان اطاعت خشک

ازان به کام گرانمایگان گوارایم
که همچو آب گهر قانعم به عزت خشک

ز دود، قطره آبی به چشم می آید
چه حاصل است ازین ابربی مروت خشک ؟

ز تاره رویی بحر گهر چه گل چیدم؟
که درسراب کنم پهن، دام رغبت خشک

به ناامیدی من رحم کن، مروت نیست
که از محیط قناعت کنم به رخصت خشک

درین محیط گرانمایه آن کف پوچم
که دربساط ندارم به جز ندامت خشک

مرا به موجه رحمت ز دست من بستان
که درمحیط زمین گیرم از خجالت خشک

مگر قبول توآبی به روی کارآرد
و گرنه گرده شرمندگی است طاعت خشک

فغان که زاهد بی معرفت نمی داند
که کار هیزم ترمی کند عبادت خشک

سخن که نیست در او درد، تیغ بی آب است
زبان خویش بشو صائب از نصیحت خشک
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲۰۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.