۲۱۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۲۲۱

ندامت بود بار مطلوب خشک
مپیوند زنهار با چوب خشک

به نخل ثمردار پیوند کن
مده دل چو قمری به محبوب خشک

مزن با خط سبز چین بر جبین
که سوهان روح است مکتوب خشک

مگر بوی یوسف به کنعان گذشت؟
که چون سرو شد تازه یعقوب خشک

به اهل خرابات مفروش زهد
که آتش فتد زود در چوب خشک

بود زاهد ژاژخا را کلام
چو گردی که خیزد ز جاروب خشک

ز آیینه سیراب نتوان شدن
گذشتیم صائب ز مطلوب خشک
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.