۲۰۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۲۲۲

جلوه های مختلف دارد شراب لاله رنگ
آب، جوهر می شود درتیغ و در آیینه زنگ

خشم دل را غوطه درزنگ قساوت می دهد
برنمی خیزد سیاهی از سر داغ پلنگ

راست ناید صحبت پیرو جوان بایکدگر
پربرون آرد درآغوش کمان تیر خدنگ

اندکی دارد خبر از حال دل دربند زلف
هر مسلمانی که افتاده است در قید فرنگ

داغ می رویاند از دل خالهای عنبرین
میکشد درخون نگه را چهره های لاله رنگ

یک سر مو در اطاعت گرچه کوتاهی نکرد
با دل من زلف او دارد همان صد حلقه جنگ

این هما از بیضه فولاد می آید برون
دامن دولت به آسانی نمی آید به چنگ

نیست حرف سخت برخاطر گران آن را که زد
شیشه ناموس را بر سنگ صائب بی درنگ
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.