هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از درد و رنج دل‌های شکسته و عشق ناکام سخن می‌گوید. او از بیماری دل و چشم یاد می‌کند و از عشق به عنوان نجات‌دهنده یاد می‌کند. شاعر بیان می‌کند که دل او از غم و سیاهی پر شده و تنها عشق می‌تواند او را از این وضعیت نجات دهد. همچنین، او اشاره می‌کند که دلش با تمام تلاش‌هایش، ساده‌لوح نیست و در نهایت، پاکی دل تنها با خاکستر تن ممکن است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از عبارات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده یا سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۵۲۴۲

تووآوازه خوبی و من و زاری دل
تو و بیماری چشم و من و بیماری دل

شکن بی سرو پا حلقه بیرون درست
درسواد سرزلف تو زبسیاری دل

برس ای عشق جوانمرد به فریاد مرا
که ازاین بیش ندارم سر غمخواری دل

نیست یک ذره که همرنگ سویدا نبود
در سراپای وجودم ز سیه کاری دل

می کند عشق مرا از دوجهان فارغبال
چون گرفتار نباشم به گرفتاری دل

محو عشق است و زهر نحودراو نقشی هست
ساده لوحی نتوان یافت به پرکاری دل

هست هرآینه را صیقل دیگر صائب
جز به خاکستر تن نیست صفاکاری دل
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲۴۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.