۳۱۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۱۲۱

هم ایثار کردی، هم ایثار گُفتی
که از جورْ دوریّ و با لُطفْ جُفتی

چراغِ خدایی، به جایی که آیی
حَیاتِ جهانی، به هر جا که اُفْتی

تو قانونِ شادی به عالَم نَهادی
چه‌‌ها بَخشْ کردی، چه دُرها که سُفتی

وَلیکِن زِ مَستان، به مَکْر و به دَستان
شرابی‌‌ست نادر، که آن را نَهُفتی

به بازارِ راعی، چه نادرْمَتاعی
به جانْ اَرْ فُروشی یکی عِشوه، مُفتی

به زیر و به بالا، تو بودی مُعَلّا
فَلَک را دَریدی، چَمَن را شِکُفتی

به صورت زِ خاکی، وَزین خاکْ پاکی
چو پاکانِ گَردون، نَخوردی، نَخُفتی

تو کُن شَرح این را که در هر بَیانی
چو بادِ جَنوبی غُباراتْ رُفتی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.