هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و تأثیرات عمیق آن بر روح و روان سخن می‌گوید. او از درد و رنج عشق و ناله‌های ناشی از آن می‌گوید، اما در عین حال، عشق را به عنوان منبع زیبایی و نشاط در زندگی توصیف می‌کند. شاعر از عشق به عنوان یک نیروی قدرتمند یاد می‌کند که زندگی را پر از معنا و شادی می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و مفاهیم پیچیده‌تر عشق و درد نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۱۲۴

چو عشقش بَرآرَد سَر از‌ بی‌قَراری
تو را کِی گُذارد که سَر را بِخاری؟

کجا کار مانَد تو را در دو عالَم
چو از عشقْ خوردی، یکی جامِ کاری

من از زَخْمِ عشقَش چو چَنگی شُدَسْتم
تَهی، نیست در من به جُز بانگ و زاری

زِ چَنگی تو ای چَنگ، تا چَند نالی
نه کِت می‌نَوازد؟ نه اَنْدَر کِناری؟

تو خواهی که پوشی بدین ناله خود را
تو حیلَت رَها کُن، تو داری، تو داری

گَر آن گُل نَچیدی، چه بویَست این بو؟
گَر آن میْ نَخوردی، چرا در خُماری؟

گُلِستانِ جان‌ها، به رویِ تو خَندد
که مَر باغِ جان را دو صد نوبَهاری

خیالَت چو جام است و عشقِ تو چون میْ
زِهی میْ، زِهی میْ، زِهی خوشْ گُواری

تو ای شَمسِ تبریز در شَرح نایی
به جُز آن که یا رَب، چه یاری، چه یاری
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.