هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساس گمگشتگی و بی‌خانگی سخن می‌گوید. او خود را از دنیا و حتی از خویشتن بیگانه می‌بیند و از تنهایی و بی‌خبری دیگران از حالش شکایت دارد. تشبیهات او به جنون، دیوانگی، و از دست دادن نمادهای قدرت (مانند تاج سلیمان) و ابزارهای زندگی (مانند شیشه و پیمانه) نشان‌دهنده عمق آشفتگی و سردرگمی اوست. او حتی مفاهیم متعالی مانند کعبه و بت‌خانه را نیز گم کرده و در جست‌وجوی دل خود به هر سو می‌رود.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و روان‌شناختی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم انتزاعی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۵۲۹۰

از جنون این عالم بیگانه را گم کرده ام
آسمان سیرم زمین خانه را گم کرده ام

نه من از خود نه کسی از حال من دارد خبر
دل مرا و من دل دیوانه را گم کرده ام

چون سلیمانم که از کف داده ام تاج و نگین
تا زمستی شیشه و پیمانه را گم کرده ام

از من بی عاقبت آغاز هستی را مپرس
کز گرانخوابی سرافسانه را گم کرده ام

در چنین وقتی که بی پرواز شد زلف سخن
از پریشان خاطریها شانه را گم کرده ام

بس که در یک جا ز غلطانی نمی گیرد قرار
در نظر آن گوهر یکدانه را گم کرده ام

طفل می گرید چو راه خانه را گم می کند
چون نگریم من که صاحبخانه را گم کرده ام

به که در دنبال دل باشم به هر جا می رود
من که صائب کعبه و بتخانه را گم کرده ام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.