هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از پاکی دل و بی‌کینه‌بودن خود سخن می‌گوید و بیان می‌کند که با وجود سختی‌ها و غم‌ها، دلش همچون آیینه‌ای صاف و بی‌زنگار است. او خود را بی‌نیاز از ظواهر دنیوی می‌داند و با وجود روشنایی درون، فروتنانه زندگی می‌کند. شاعر به زیبایی‌های زندگی و عشق اشاره می‌کند و تأکید دارد که دشمنی و کینه‌توزی در دلش جایگاهی ندارد.
رده سنی: 15+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای کودکان قابل‌درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۵۳۲۰

نیست از گردون غباری بردل بی کینه ام
جلوه طوطی کند زنگار درآیینه ام

سبزه من می کند نشو و نما در زیر سنگ
نیست کوه غم گران بر خاطر بی کینه ام

نیستم محتاج کسوت چون فقیران دگر
همچو به می روید از تن خرقه پشمینه ام

گر چه صد پیراهن از خورشید روشنترشدم
همچنان د رخلوت روشن ضمیران پینه ام

می کند روز جزا بر طفل بازیگوش من
صبح شنبه را خمار عشرت آدینه ام

مهره گل گشتم از گرد کسادی گرچه بود
کشتی دریایی از آب گهر گنجینه ام

من که از نظاره یوسف نمی رفتم ز جا
نوخطی دیدم که بازی کرد دل در سینه ام

نیست صائب بر دل صاف من از دشمن غبار
طوطی خوش حرف سازد زنگ را آیینه ام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.