هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر حالات روحی و عرفانی شاعر است که از غبار و زنگارهای زندگی روزمره و تأثیرات آن بر آیینهٔ وجودش سخن می‌گوید. شاعر از ناپایداری دنیا، رنج‌های روحی و تلاش برای پاک‌نگه‌داشتن آیینهٔ دل خود صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۵۳۲۲

بس که از نادیدنی دارد غبار آیینه ام
می شمارد زنگ کلفت را بهار آیینه ام

از سواد نامه اعمال می بخشد خبر
بس که از تردامنی گردیده تار آیینه ام

بی تامل سینه پیش می سازم سپر
تا ز عکس خلق شد صورت نگار آیینه ام

از هوا گیرم غبار کلفت وزنگ ملال
تا شده است از سخت رویان سنگسار آیینه ام

می زند از سخت جانی این زمان پهلو به سنگ
داشت از نازکدلی گر شیشه بارآیینه ام

جای خود می بایدش دیدن چو قارون زیرخاک
آن که می خواهد که سازد بی غبار آیینه ام

گر ز ره زیر قبا پوشد چو جوهر دور نیست
نیست امن از چشم زخم روزگار آیینه ام

کرد بر لب تشنه دیدار بی خواهش سبیل
اب خشکی داشت گر در جویبار آیینه ام

دیده اش حیران نقش پایدار دیگرست
دل نمی بندد به هر نقش ونگار آیینه ام

خجلت روی زمین صائب ز مردم می کشم
کرد تا بی پرده گویی را شعار آیینه ام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳۲۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.