هوش مصنوعی:
این شعر از صائب تبریزی با استفاده از استعاره آیینه، مفاهیمی مانند روشندلی، پاکی، پذیرش همه چیز بدون قضاوت، و بیپیرایگی را بیان میکند. شاعر خود را مانند آیینه میداند که بدون قضاوت، همه چیز را منعکس میکند و از تظاهر و تکلف دور است. همچنین، به مفاهیمی مانند عشق، حیرت، و وحدت وجود اشاره دارد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات انتزاعی و استعاری نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد.
غزل شمارهٔ ۵۳۲۳
کم نگردد میهمان از خانه چون آیینه ام
نیست قفلی بردر کاشانه چون آیینه ام
هر غبار آلوده ای کز خاک بر دارد مرا
شسته رو بیرون رود از خانه چون آیینه ام
زشت و زیبا وبلند و پست از روشندلی
در نظر آید به یک دندانه چون آیینه ام
کفر و دین را کرده ام تسخیر از روشندلی
روشناس کعبه و بتخانه چون آیینه ام
صاف اگر باشد شراب مشرب من دور نیست
کز نمدپوشان این میخانه چون آیینه ام
هر چه هر کس آورد باخویش مهمانش کنم
پاک باشد از تکلف خانه چون آیینه ام
چون توانم پاس روی آشنایان داشتن
من که از حیرت ز خود بیگانه چون آیینه ام
پرده خوابم به چشم دل سیاهان جهان
گر چه در روشندلی افسانه چون آیینه ام
از حجاب عشق در بیرون در چون حلقه ام
گرچه با عکس رخش همخانه چون آیینه ام
می پذیرم گرچه هر نقشی که می آید به چشم
در برون کردن زدل مردانه چون آیینه ام
تخته مشق دوصد نقش پریشان کرده است
از تهی چشمی دل دیوانه چون آیینه ام
من که بودم کعبه صدق وصفا صائب کنون
از فرنگی طلعتان بتخانه چون آیینه ام
نیست قفلی بردر کاشانه چون آیینه ام
هر غبار آلوده ای کز خاک بر دارد مرا
شسته رو بیرون رود از خانه چون آیینه ام
زشت و زیبا وبلند و پست از روشندلی
در نظر آید به یک دندانه چون آیینه ام
کفر و دین را کرده ام تسخیر از روشندلی
روشناس کعبه و بتخانه چون آیینه ام
صاف اگر باشد شراب مشرب من دور نیست
کز نمدپوشان این میخانه چون آیینه ام
هر چه هر کس آورد باخویش مهمانش کنم
پاک باشد از تکلف خانه چون آیینه ام
چون توانم پاس روی آشنایان داشتن
من که از حیرت ز خود بیگانه چون آیینه ام
پرده خوابم به چشم دل سیاهان جهان
گر چه در روشندلی افسانه چون آیینه ام
از حجاب عشق در بیرون در چون حلقه ام
گرچه با عکس رخش همخانه چون آیینه ام
می پذیرم گرچه هر نقشی که می آید به چشم
در برون کردن زدل مردانه چون آیینه ام
تخته مشق دوصد نقش پریشان کرده است
از تهی چشمی دل دیوانه چون آیینه ام
من که بودم کعبه صدق وصفا صائب کنون
از فرنگی طلعتان بتخانه چون آیینه ام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.