هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از زندگی‌ای سخن می‌گوید که بدون عشق و یاد خدا برایش بی‌معناست. او بیان می‌کند که بدون این ارزش‌ها، حتی زندگی در بهشت نیز مانند دوزخ خواهد بود. شاعر از رنج‌ها و اشک‌های زندگی می‌گوید و اینکه مانند شمع برای دیگران می‌سوزد. او همچنین به امید و انتظارش برای پایان رنج‌ها اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج وجودی و انتظار مرگ ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۵۳۳۰

من به آب و نان اگر چون بیغمان می زیستم
بی محبت کافرم گر یک زمان می زیستم

زنده از یاد حقم من ورنه در این خاکدان
صد کفن پوسانده بودم گر به جان می زیستم

مرگ بر من زندگانی راگواراکرده بود
دربهاران من به امید خزان می زیستم

گر نمی شد پرده چشم جهان بین بیخودی
من چسان در وحشت آباد جهان می زیستم

حاصلم از زندگی چون شمع اشک وآه بود
من درین محفل برای دیگران می زیستم

خنده می آمد مرا چون گل بر اوضاع جهان
با لب خندان اگر در گلستان می زیستم

بر سمندر آتش سوزان بود آب حیات
من به دوزخ در بهشت جاودان می زیستم

گر ز کاوش خانه خود می رسانیدم به آب
چون خضر من هم به عمر جاودان می زیستم

ماهی بی آب در خشکی چشان غلطد به خاک
دور ازان جان جهان صائب چنان می زیستم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳۲۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.