هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساس بی‌طالعگی و ناکامی خود در زندگی می‌گوید. او از بی‌ثباتی، دوری از یار، بیگانگی حتی با آشنایان، و ناکامی در عشق و زندگی شکایت دارد. با وجود تلاش‌هایش، احساس می‌کند که تقدیر با او یار نیست و در نهایت به رضایت از دوری از آشنایان و سپاسگزاری از خداوند برای این وضعیت اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاطفی و فلسفی مانند ناکامی، تقدیر و اندوه است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها سنگین باشد. همچنین، برخی از اشارات عرفانی و ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۵۳۸۵

خار دیوارم که از برگ و نوا بی طالعم
از ثبات خویش در نشو و نما بی طالعم

با من غم دیده نه دلدار می سازد نه دل
من هم از بیگانه، هم از آشنا بی طالعم

سایه من گرچه می بخشد سعادت خلق را
کار چون با قسمت افتد چون هما بی طالعم

هرکه را از خاک بردارم، زندخاکم به چشم
در بساط آفرینش چون صبا بی طالعم

خانه آیینه دارد زنده دل نام مرا
چون سکندر گرچه ازآب بقا بی طالعم

داغ دارد چشم پاکم دامن آیینه را
حیرتی دارم که از خوبان چرا بی طالعم

منت بیگانگان از آشنایان خوشترست
منت ایزد را که من از آشنا بی طالعم

داغ دارد شانه را در موشکافی دفتم
در به دست آوردن زلف دو تا بی طالعم

می نمایم ره به خلق و می خورم بر سر لگد
در میان رهبران چون نقش پا بی طالعم

چون سویدا اگرچه راهی هست در هر دل مرا
همچو تخم خال از نشو و نما بی طالعم

راستی چون سرو صائب بی ثمر دارد مرا
من ز صدق خود درین بستانسرا بی طالعم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳۸۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.