هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق، فداکاری، جستجوی معنا و رنج‌های زندگی سخن می‌گوید. او حاضر است برای یافتن عشق حقیقی (سیمین و جان شیرین) هر هزینه‌ای بپردازد، حتی اگر به معنای از دست دادن دین یا جان باشد. شاعر به دنبال یافتن آرامش و معنایی در زندگی است، اما با موانع و تاریکی‌های زیادی روبرو است. او از ناامیدی و بی‌صبری خود می‌گوید، اما همچنان به تلاش ادامه می‌دهد تا شاید راهی پیدا کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند فداکاری دین یا جان ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۵۴۰۱

می کنم دل خرج تا سیمین بری پیدا کنم
می دهم جان تا زجان شیرین تری پیدا کنم

هیچ کم از شیخ صنعان نیست درد دین من
به که ننشینم ز پا تا کافری پیدا کنم

تا ز قتل من نپردازد به قتل دیگری
هر نفس چون شمع می خواهم سری پیدا کنم

پاس ناموس وفا دارد مرا ازبیکسان
ورنه من هم می توانم دیگری پیدا کنم

ساده خواهد شد ز کوه درد و غم صحرای عشق
تا من بی صبر و طاقت لنگری پیدا کنم

رشته عمرم ز پیچ و تاب می گردد گره
تا ز کار درهم عالم سری پیدا کنم

از بصیرت نیست آسودن درین ظلمت سرا
دست بر دیوار مالم تا دری پیدا کنم

این قفس را آنقدر مشکن بهم ای سنگدل
تا من بی دست و پا بال و پری پیدا کنم

می گرفتم تنگ اگر در غنچگی بر خویشتن
می توانستم چو گل مشت زری پیدا کنم

چون ندارم حاصلی صائب بکوشم چون چنار
تا به عذر بی بریها جوهری پیدا کنم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۴۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.