هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از صائب تبریزی، بیانگر درد و رنج عاشق در راه وصال معشوق است. شاعر از ناتوانی خود در رسیدن به معشوق، رنج کشیدن از عشق و آرزوی وصال می‌گوید. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند فنا در معشوق و رهایی از دردهای دنیوی دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و استعارات به کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۵۴۰۲

جرأتی کو تا ز خواب ناز بیدارش کنم
ساغری چون دولت بیدار در کارش کنم

قلب من شایسته سودای ماه مصر نیست
خرده جان را مگر صرف خریدارش کنم

چون توانم دامن افشاند از گل بی خار او
من که نتوانم ز پای خود برون خارش کنم

ره به آن موی میان بردن نمی آید ز من
رشته جان را مگر پیوند زنارش کنم

حسن بی پروا نمی گردد به عاشق مهربان
هرنفس از ناله گرمی چه آزارش کنم

باردوش هرکه گردم چون سبوی پرشراب
در تلافی از غم عالم سبکبارش کنم

رحم اگر مانع نمی گردید از جرات مرا
می توانستم به درد خود گرفتارش کنم

مورم اما گرسلیمان را گذار افتد به من
صائب از راه نصیحت حرف در کارش کنم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۴۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.