هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساسات عمیق خود درباره آزادی، عشق، رنج‌های زندگی و ناامیدی‌ها سخن می‌گوید. او از زندان تن، ناسازگاری دنیا و بی‌وفایی آن شکایت دارد، اما در عین حال به عشق و فداکاری اشاره می‌کند. همچنین، شاعر به مفاهیمی مانند خاکساری، مجنون و لیلی اشاره می‌کند که نشان‌دهنده تأثیرپذیری از ادبیات عرفانی و عاشقانه است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از اشارات مانند زندان تن، ناامیدی و رنج‌های زندگی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۵۴۰۸

جذبه ای کوتا سر از زندان تن بیرون کنم
چند لنگر در ضمیر خاک چون قارون کنم

من که بر سر خاک می ریزم به دست دیگران
در جهان بیوفا طرح عمارت چون کنم

رهنمایی می کنم مرغان فارغبال را
گاه گاهی گر سر از کنج قفس بیرون کنم

تیره نتوان کرد آب زندگانی را به خاک
جان چه باشد تا نثار آن لب میگون کنم

نسبتی در خاکساری نیست با مجنون مرا
کز غبار خاطر خود طرح صد هامون کنم

من که پر در لامکان بی نیازی می زنم
حاش لله شکوه از ناسازی گردون کنم

آب در چشم غزال از آه گرم من نماند
با خمار نرگس میگون لیلی چون کنم

غیرت همکار بنددست و پای جرات است
می روم زین بزم تا پروانه را ممنون کنم

صائب از شرم سبکباری گذارد پا به کوه
کوه درد خویش را گر عرض بر مجنون کنم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۴۰۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.