هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و شور خود می‌گوید و توانایی‌های خارق‌العاده‌اش را در تغییر جهان توصیف می‌کند. او از پختگی و تجربه خود سخن می‌گوید و تأثیر عشق را بر خود و دیگران بیان می‌دارد. همچنین، از ناتوانی در رهایی از خارهای عشق شکوه می‌کند و بر مهارت خود در سرودن شعر تأکید می‌ورزد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و شاعرانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه بیشتری نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۵۴۰۹

رو به هر صحرا که بااین شور چون مجنون کنم
پایکوبان کوه را در دامن هامون کنم

خاکساری دست من کوتاه دارد ورنه من
می توانم خاکها د رکاسه گردون کنم

از ازل آورده با خود پختگی صهبای من
نیستم نارس که جادر خم چو افلاطون کنم

خشکی سودای من ابر بهار عالم است
هرکه زین دامان صحرا بگذرد مجنون کنم

بلبلان را چون توانم مست در گلزار دید
من که خواهم باغبان را از چمن بیرون کنم

من که می دانم سبکروحان عالم را ثقیل
یک جهان بد هضم را بر خود گوارا چون کنم

من که نتوانم بر آوردن ز پا خاررهش
خارخار عشق او را چون زدل بیرون کنم

از چه ناز سرو نارعنا کشم چون قمریان
من که صائب می توانم مصرعی موزون کنم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۴۰۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.