هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ناتوانی و پیری خود می‌گوید و از اینکه دیگر توانایی انجام کارهای گذشته را ندارد. او از غم و ملال زندگی شکایت می‌کند و از ناتوانی در کمک به دیگران می‌نالد. همچنین، به ناپایداری دنیا و حوادث آن اشاره می‌کند و از بی‌فایده بودن تلاش‌هایش در برابر این حوادث سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عاطفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، بیان غم و ناتوانی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۵۴۱۴

جسم خاکی را زغفلت چند معماری کنم
چند اوقات گرامی صرف گلکاری کنم

قامت خم گشته را نتوان به حکمت راست کرد
چند این دیوار مایل را نگهداری کنم

شد زپیری ناتوان هر عضوی از اعضای من
یک جهان بیمار را من چون پرستاری کنم

ساده لوحی بین که می خواهم به دست رعشه دار
توسن عمر سبکرو را عنانداری کنم

آفتاب تیغ زن اینجا سپر انداخته است
من درین میدان چه اظهار جگر داری کنم

در دبستان جهان تا چند با موی سفید
صرف مد عمر خود را در سیه کاری کنم

از درو دیوار این غمخانه می بارد ملال
من که را بااین غم بسیار غمخواری کنم

هست در خرمن مرامور و ملخ از دانه بیش
خوشه چینان را به احسان چون هواداری کنم

چون ز غفلت صرف مستی شد مرا سر جوش عمر
به که این ته جرعه را در کار هشیاری کنم

من که نیش پشه ای در خاک و خونم می کشد
چون دم تیغ حوادث را سپر داری کنم

چون ز طوف کعبه مقصود گردم کامیاب
من که در هر گام منزل از گرانباری کنم

من که می دانم عزیزی می دهد خواری ثمر
چون مه کنعان چرا اندیشه از خواری کنم

من که نتوانم گلیم خود بر آوردن ز آب
دیگران را باکدامین دست و دل یاری کنم

می کند سیل حوادث کوه را صائب ز جا
من که از خار و خسم کمتر، چه خودداری کنم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۴۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.