هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساسات عمیق و تجربیات روحی خود سخن می‌گوید. او از نور و تاریکی، عشق و رنج، زندگی و مرگ، و جست‌وجوی معنوی صحبت می‌کند. با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند پرتو مه، قطره دریا، و شمع عالمسوز، احساسات خود را بیان می‌کند. شاعر به دنبال حقیقت است و حاضر است در این راه حتی خود را گم کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین برخی از استعاره‌ها و مفاهیم مانند مرگ، شهادت، و سودا نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۵۴۱۹

پرتو مه را قیاس از نور انجم می کنم
در محیط قطره سیر بحر قلزم می کنم

نیست از منصور کمتر جوش خون گرم من
خشت را آواره ازبالای این خم می کنم

خنده و جان بر لبم یکبار می آید چو برق
ابر می گرید به حالم چون تبسم می کنم

تشنه چشمان آب شهواری ز گوهر بی برند
داغ سودا را نهان از چشم مردم می کنم

مرگ را ترجیح بر تیغ شهادت می دهم
آب در مد نظر دارم تیمم می کنم

چون توانم شمع عالمسوز را در بر گرفت
من که از نور شراری دست و پا گم می کنم

مطرب از بیرون ندارد خلوت صاحبدلان
همچو جوش می به ذوق خود ترنم می کنم

ازور گم کردن اینجا یافت هر کس هر چه یافت
خویش را دانسته در راه طلب گم می کنم

هرزه خندی شیوه من نیست چون گلهای باغ
می برم سر در گریبان و تبسم می کنم

این جواب ان غزل صائب که می گوید فصیح
می روم در آتش و از دود پی گم می کنم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۴۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.