هوش مصنوعی: شاعر در این متن از تجربیات و احساسات خود سخن می‌گوید. او از رهایی از شر و آرزوهای گذشته می‌گوید، به تقوا پشت پا زده و به می‌نوشی و شادی روی آورده است. همچنین از عشق و درد فراق سخن می‌گوید و چگونه با اشک و خون، خاک را شستشو داده است. او از عشق به معشوق و تسخیر شدن توسط زیبایی‌هایش می‌نویسد و در نهایت، از بخت سبز خود و تبدیل شدن به طوطیِ سخن‌پرداز می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین برخی از اشارات مانند می‌نوشی و تقابل تقوا با شادی ممکن است برای سنین پایین‌تر نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۵۴۹۷

نخوردم نیش خاری تا وداع رنگ و بو کردم
ز شر ایمن شدم تا خیرباد آرزو کردم

برو ای خرقه تقوی هوایی گیر از دوشم
که من دوش و بر خود وقف مینا و سبو کردم

مبادا بخیه هشیاریم بر روی کار افتد
گریبان چاکی خمیازه را از می رفو کردم

نمی دانم چه خواهم کرد با دشنام تلخ او
برآمد خون ز چشمم تا به زهر چشم خو کردم

کجا افتادی ای دردانه مقصود از دستم
که من با سیل خون این خاکدان را ریگ شو کردم

چو سرمه پرده پرده بر سواد چشم او گشتم
چو شانه در سر زلفش تصرف موبمو کردم

چو مرجان سرخ رو از آبروی همت خویشم
نه چون گوهر به آب چشمه نیسان وضو کردم

درین گلشن نکردم در رعایت هیچ تقصیری
ز اشک تاک دایم آب در پای کدو کردم

سراسر حاصل جنت به یک جو برنمی گیرم
نگه را دانه خور از روی گندم گون او کردم

ز بخت سبز خود در زیر بار منتم صائب
چو طوطی از سخن تسخیر آن آیینه رو کردم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۴۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.