هوش مصنوعی: شاعر در این متن از دردها و رنج‌های خود می‌گوید و به یاد کسانی می‌افتد که از نعمت‌ها محروم شده‌اند. او از عشق، آزادی، و مبارزه با ظلم سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که می‌توانست دنیا را تغییر دهد. همچنین، از ناامیدی و تلاش برای یافتن آرامش در میان آشوب زندگی صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عاطفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و مبارزه با ظلم ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۵۴۹۸

نه از خامی در آتش ناله و فریاد می کردم
ازین دولت جدا افتادگان را یاد می کردم

نمی گردید اگر ذوق گرفتاری عنانگیرم
ز وحشت خون عالم در دل صیاد می کردم

اگر چون خضر این روز سیه را پیش می دیدم
سکندر را به آب زندگی ارشاد می کردم

نمی لرزید از باد فنا بر خود چراغ من
گر از دلهای روشن همت استمداد می کردم

نمی دادم به چنگ عشق آتشدست اگر دل را
من عاجز چه با این بیضه فولاد می کردم

ره بی منتهای عشق کوتاهی نمی داند
وگرنه حلقه ها در گوش برق و باد می کردم

کنون از صید پهلو می کنم خالی خوشا روزی
که خاطر را به نقش پای آهو شاد می کردم

اگر می بود در دل رحمی آن سلطان خوبان را
چرا در دادخواهی اینقدر بیداد می کردم

نمی پاشید از خمیازه من تار و پود من
خمارآلودگان را گر به می امداد می کردم

گر از قید خودی آزاد می گشتم به شکر آن
هزاران بنده از قید فرنگ آزاد می کردم

دل شیرین غبار آلود غیرت می شود صائب
و گرنه پنجه ای در پنجه فریاد می کردم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۴۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.