۲۰۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۵۰۴

پریشان چند در وحشت سرای آب و گل کردم
دل از دنبال من گردد من از دنبال دل گردم

به تعمیر تن خاکی دل من بر نمی آید
کدامین رخنه را معمار ازین یک مشت گل کردم

عجب دارم گذارد آه عالمسوز من فردا
که از تردامنی در حلقه پاکان خجل کردم

نخواهد نقطه ای از نامه اعمال من ماندن
به این عنوان اگر از روسیاهی منفعل گردم

من و گردن فرازی برامید خونبها حاشا
گوارا نیستم برتیغ اگر خون بحل گردم

توان تا زیر پا شد خاک آن سرو خرامان را
چرا چون قمریان برگرد سر و پابه گل کردم

فریب وعده او گر چه صائب بارها خوردم
همان خوشوقت از پیمان آن پیمان گسل کردم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۵۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۵۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.