هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از پریشانی و اضطراب درونی خود سخن می‌گوید. او از جدایی دل و تن خود و ناتوانی در تعمیر وجود خاکی‌اش می‌نالد. همچنین، از احساس شرمساری در برابر پاکان و ترس از باقی ماندن نامه اعمال ناشایست خود یاد می‌کند. شاعر با وجود فریب خوردن از وعده‌های معشوق، باز هم به او پشت کرده است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی موجود در شعر، مانند پریشانی درونی، شرمساری و توبه، برای درک و تجربه نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.

غزل شمارهٔ ۵۵۰۴

پریشان چند در وحشت سرای آب و گل کردم
دل از دنبال من گردد من از دنبال دل گردم

به تعمیر تن خاکی دل من بر نمی آید
کدامین رخنه را معمار ازین یک مشت گل کردم

عجب دارم گذارد آه عالمسوز من فردا
که از تردامنی در حلقه پاکان خجل کردم

نخواهد نقطه ای از نامه اعمال من ماندن
به این عنوان اگر از روسیاهی منفعل گردم

من و گردن فرازی برامید خونبها حاشا
گوارا نیستم برتیغ اگر خون بحل گردم

توان تا زیر پا شد خاک آن سرو خرامان را
چرا چون قمریان برگرد سر و پابه گل کردم

فریب وعده او گر چه صائب بارها خوردم
همان خوشوقت از پیمان آن پیمان گسل کردم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۵۰۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۵۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.