هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از حالات مستی و عشق سخن می‌گوید. او از مستی چشم‌ها و دلتنگی عقل در مقابل شادی و سرخوشی عشق می‌گوید. همچنین، شاعر به نقش ساقی و شراب در ایجاد این حالات اشاره می‌کند و از شکستن بندها و رهایی از قیود سخن می‌راند.
رده سنی: 18+ این متن شامل مفاهیم عمیق عرفانی و عشقی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مستی و شراب ممکن است برای سنین پایین‌تر مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۳۱۵۴

زَ اوَّلِ بامْداد سَرمَستی
وَرْنَه دَستارْ کَژْ چرا بَستی؟

سَخت مَست است چَشمِ تو امروز
دوشْ گویی که صِرف خورْدَسْتی

جانِ ماییّ و شمعِ مَجْلِسِ ما
اَلسَّلامُ عَلَیک، خوش هستی؟

باده خوردیّ و بر فَلَک رَفتی
مَست گشتیّ و بَند بِشْکَستی

صورتِ عقلْ جُمله دِلْتَنگی‌ست
صورتِ عشق نیست جُز مَستی

مَست گشتیّ و شیرگیر شُدی
بر سَرِ شیرِ مَستْ بِنْشَستی

بادهٔ کُهْنه پیرِ راهِ تو بود
رو که از چَرخِ پیر، وارَستی

ساقی، اِنْصافْ حَقْ به دستِ تواست
که جُزِ آن شرابْ نَپْرسْتی

عقلِ ما بُرده‌ییّ وَلیک این بار
آن چُنان بَر، که بازْ نَفْرَسْتی
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.