هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساس غربت، امید به بازگشت به وطن، رنج‌های عشق و حسادت، و آرزوی رسیدن به خوشبختی سخن می‌گوید. او از عناصر طبیعت مانند خورشید، شام، صبح، باغ، گل، و کوه برای بیان احساساتش استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی پیچیده است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند حسادت و غربت نیاز به بلوغ فکری دارند.

غزل شمارهٔ ۵۵۸۴

گر آن خورشید رو را همسفر خویشتن بینم
ز زلف شام غربت چهره صبح وطن بینم

ز بس چین جبین باغبان ترسانده چشمم را
نمی خواهم که از چاک قفس سوی چمن بینم

دلم از خار خار رشک، خار پیرهن گردد
ترا با برگ گل گر در ته یک پیرهن بینم

زهر یک قطره اشکم که دارد تکیه بر مژگان
زپا افتاده گلگونی به دوش کوهکن بینم

ز رنگ حرف، بوی غنچه راز نهان یابم
پریشان خاطری را از سر زلف سخن بینم

ز غیرت بندبندم همچو برگ بید می لرزد
نسیمی چون غبارآلود در صحن چمن بینم

خوش آن روزی که صائب از نهالش کام برگیرم
ترنج نیک بختی در کف از سیب ذقن بینم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۵۸۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۵۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.