هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد و رنج دل بی‌تاب خود می‌گوید و احساس تنهایی و محرومیت خود را بیان می‌کند. او خود را مانند دریایی می‌داند که در گرداب سرگشتگی گرفتار شده است. شور و عشق او بر دل‌ها تأثیر گذاشته و دوستانش او را فراموش نخواهند کرد. با این حال، او از آلودگی به گناه و عواقب آن می‌ترسد. شاعر از غفلت و خواب سنگین خود سخن می‌گوید و خامشی را به بحث‌های بی‌فایده ترجیح می‌دهد. در نهایت، او از گذر سریع زمان و از دست رفتن فرصت‌های زندگی شکایت دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۵۶۰۹

گر شوی با خبر از سوز دل بیتابم
دم آبی نخوری تا نکنی سیرابم

محرمی نیست در آفاق به محرومی من
عین دریایم و سرگشته تر از گردابم

شور من حق نمک بر همه دلها دارد
نیست ممکن که فراموش کنند احبابم

بس که آلوده عصیان شده ام، می ترسم
که درین گرد زمین گیر شود سیلابم

نبض من چون رگ سنگ است ز جستن ایمن
بس که سنگین شده ز افسانه غفلت خوابم

خامشی داردم از مردم کج بحث ایمن
نیست چون ماهی لب بسته غم قلابم

برگ عیش است مرا باعث غفلت صائب
همچو نرگس برد ایام بهاران خوابم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۰۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.