هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از تضادها و تناقضهای زندگی و روابط انسانی سخن میگوید. او از رفتارهای دوگانه افراد، مانند گریه و بخشش، خنده و بخشیدن، و همچنین از خوبیها و گناهان انسان صحبت میکند. شاعر از طبیعت و عناصر آن مانند ابر، دریا و خورشید برای بیان مفاهیم عمیق استفاده میکند و در نهایت به دنبال وحدت و پیوند با ذات الهی است.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۳۱۵۷
آن کِه چون ابر خوانْد کَفِّ تورا
کرد بیداد بر خِرَدمَندی
او هَمیگِریَد و هَمیبَخشَد
تو هَمیبَخشی و هَمیخَندی
هَمچو یوسُف، گناهِ تو خوبیست
جُرمِ تو دانش است و خُرسَندی
او چو سِرکهست و میکُند تُرُشی
دوستْ قَند است و میکُند قَندی
چَشمِ مرّیخ دارد آن دشمن
تو چو مَهْ دستِ زُهره میبَندی
ای دل، اَنْدَر اصولِ وصلْ گُریز
که بَسی در فِراقْ جان کَندی
قطرهیی، باز رو سویِ دریا
بِنِگَر تا به پیشِ او چَندی
قوتِ یاقوت گیر از خورشید
تا در اخلاقِ او بِپِیوندی
کرد بیداد بر خِرَدمَندی
او هَمیگِریَد و هَمیبَخشَد
تو هَمیبَخشی و هَمیخَندی
هَمچو یوسُف، گناهِ تو خوبیست
جُرمِ تو دانش است و خُرسَندی
او چو سِرکهست و میکُند تُرُشی
دوستْ قَند است و میکُند قَندی
چَشمِ مرّیخ دارد آن دشمن
تو چو مَهْ دستِ زُهره میبَندی
ای دل، اَنْدَر اصولِ وصلْ گُریز
که بَسی در فِراقْ جان کَندی
قطرهیی، باز رو سویِ دریا
بِنِگَر تا به پیشِ او چَندی
قوتِ یاقوت گیر از خورشید
تا در اخلاقِ او بِپِیوندی
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.