۲۰۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۶۱۲

سوختم بس که به دنبال تمنا رفتم
مردم از بس که پی آتش سودا رفتم

منم آن سیل که صد بار شدم زیر و زبر
تا از این وادی خونخوار به دریا رفتم

سرمه گردید نفس در جگر سوخته ام
تا به کنه دل خود همچو سویدا رفتم

می زدم جوش طرب در دل خم چون می ناب
به چه تقصیر به پیمانه و مینا رفتم؟

عرق سعی به مقصود رسانید مرا
بر بساط گهر از آبله پا رفتم

این زمان راه به پای دگران می سپرم
من که صد بادیه را سلسله بر پا رفتم

(جلوه گل نزند راه تماشای مرا
من که از کار ز حسن چمن آرا رفتم)

(درد عشق است خداداد، و گر نه صد بار
من بیچاره به دریوزه دلها رفتم)
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.