هوش مصنوعی:
شاعر در این غزل از ناامیدی از وصال معشوق و قناعت به خیال او سخن میگوید. او از ندامت و رنج عشق مینالد و با تصاویر شاعرانه، احساسات خود را بیان میکند. در نهایت، شاعر از قطع امید از معشوق و پذیرش وضعیت موجود سخن میگوید.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات شاعرانه نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارند.
غزل شمارهٔ ۵۶۱۸
قطع امید ز هجران و وصالش کردم
سیر چشمانه قناعت به خیالش کردم
پشت دستم هدف زخم ندامت شده است
که چرا دست در آغوش خیالش کردم
مرغ تصویر در آرامگهم گر جنبید
نامه شوق ترا شهپر بالش کردم
سرو اگر کرد به شمشاد تو بی اندامی
به یک آه چمن افروز خلالش کردم
در شب تار پی دزد دویدن جهل است
دل اگر برد ز من زلف، حلالش کردم
سرو اگر بر سر من سایه رحمت افکند
من هم از نسبت قد تو نهالش کردم
قفل تبخال زدم بر دهن خود صائب
قطع امید ز خضر و ز زلالش کردم
سیر چشمانه قناعت به خیالش کردم
پشت دستم هدف زخم ندامت شده است
که چرا دست در آغوش خیالش کردم
مرغ تصویر در آرامگهم گر جنبید
نامه شوق ترا شهپر بالش کردم
سرو اگر کرد به شمشاد تو بی اندامی
به یک آه چمن افروز خلالش کردم
در شب تار پی دزد دویدن جهل است
دل اگر برد ز من زلف، حلالش کردم
سرو اگر بر سر من سایه رحمت افکند
من هم از نسبت قد تو نهالش کردم
قفل تبخال زدم بر دهن خود صائب
قطع امید ز خضر و ز زلالش کردم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.