۱۹۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۶۳۱

از سری کوی تو آهنگ جدایی دارم
بوسه ای توشه راه از تو گدایی دارم

در و دیوار به نومیدی من می گرید
کز سر زلف تو انداز رهایی دارم

نیست غیر از نفس سوخته و دست تهی
آنچه حاصل من ازین عقده گشایی دارم

چشم بد دور ز رخسار تو ای باد صبا
که ز احسان تو صد جان فدایی دارم

به لباس زر خورشید مبدل نکنم
سر و پایی که من از بی سر و پایی دارم

به سفر می روم از شهر صفاهان صائب
همتی از دل احباب گدایی دارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۳۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.