هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از رنج‌ها و ناکامی‌های خود در زندگی می‌گوید. او از بی‌مهری روزگار، نومیدی، و تلخی‌های زندگی سخن می‌گوید و احساس می‌کند که مانند پرنده‌ای است که به خاک افتاده و پرهایش هدف تیر قرار گرفته‌است. همچنین، او از دشمنی و دوستی‌های نابجا و سنگدلی اطرافیان شکایت دارد و احساس می‌کند که حتی دوستانش مانند دشمنان با او رفتار می‌کنند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و اجتماعی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند نومیدی، رنج، و انتقاد از جامعه ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۵۶۳۳

چند در خاک وطن غنچه بود بال و پرم؟
در سر افتاده چو خورشید هوای سفرم

پیه گرگ است که بر پیرهنم مالیدند
دست چربی که کشیدند عزیزان بر سرم

عیش موری ز ترشرویی من تلخ نشد
نی به ناخن ز چه کردند عبث چون شکرم؟

جگر سنگ به نومیدی من می سوزد
آب حیوانم و از ریگ روان تشنه ترم

سپر تیر حوادث سپر انداختن است
آه اگر صبر نمی داد به دست این سپرم

بس که بی مهری ایام گزیده است مرا
شش جهت خانه زنبور بود در نظرم

سنگ و آهن شده در سوختنم دشمن و دوست
گرچه با دشمن و با دشمن و با دوست چو شیر و شکرم

من که در حسرت پرواز به خاک افتادم
عجبی نیست پر تیر شود بال و پرم

مپسند ای فلک سفله که در صلب صدف
مهره گل شود از گرد کسادی گهرم

تا سر از حلقه بیدارلان برزده ام
خون مرده است سواد دو جهان در نظرم

صائب از کشمکش دهر چنان دلگیرم
که نفس ناخن الماس بود بر جگرم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۳۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.